عسل

ساخت وبلاگ
آسمان، از اشتیاقم شانه خالی کرده ای تار و پود هستی ام را دار قالی کرده ای کشتزارم لحظه ای رنگ رطوبت را ندید سرزمینم را دچار خشکسالی کرده ای در زمستانت نمی باشد خبر از رعد و برق بی گمان در ارتباطت اتصالی کرده ای مردمانی بی رمق مشتاق باران تواند گرچه عمری بی وفایی با اهالی کرده ای آنقَدر مستی که جای فصلها شد جا به جا فتنه در سرفصل تقویم جلالی کرده ای در تمام لحظه ها از ما گریزان بوده ای آسمانا کی هوای این حوالی کرده ای بر سرِ وا ماندگانِ زار و بی چیز و ضعیف زندگانی را مداوم ماست مالی کرده ای ای عسل بانو، تو هم دیگر برای کشتنم خط نستعلیق ابرو را هلالی کرده ای عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 202 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 15:05

طبیبِ حـاذقی یا هرچه هستی

هنرمندی حریف و چیره دستی

هنوز از چشم زیبای تو پیداست

که از نسل شقایق های مستی

کماکان موقع ابراز احساس

ظریف و نازک و زیبا پرستی

لب سرخ تو باشد خود گواهی

شراب کهنه ی جـام الستی

"صُراحی گریه و بربط فغان کرد"

همانروزی که ساغر را شکستی

زدی آتش عسل در تار و پودم

ولی ای نازنین در دل نشستی

عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 160 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 15:05

عمری ست که در هر نفسی از غمِ دلدار سوز از دل من خـیزد و دود از لبِ سیگار آهی کـه درو کرده ام از حاصل عمرم بر شانه ی خود دارم و دنبالِ خـریدار آنکس که مرا روز ازل عاشق خود کرد دیگر ندهد ثانیه ای وعـده ی دیدار ای کــاش بیاید نفسی روی مــزارم وقتی که زدند عکس مرا بر در و دیوار کم حوصله می باشم و پیوسته بلند است در وسعت شب آه مــن و شیون گیتار احــوال مـرا در سجلی ثبت نکردند تا روز پسین کــم شوم از دفـتر آمار روزی که من از باغ پر از لاله گذشتم جا مانده غــزل مثنوی ام زیر سپیدار پیوسته دعا می کند این بنده ی عاصی هر لحظه نگهدار عسل حضرت دادار عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 176 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 15:05

روزها در اذحام کوچه ها گُم مى شوم همنشین ساغر و هم صحبتِ خُم مى شوم لااقل در جای خلوت می شوم آسوده دل راحت از زخم زبان و حرف مردُم مى شوم می کشم خود را کنار از حجم رویاهای دور بس دچار وهم و کابوس و توهّم مى شوم کرده سد راه گلویم را شبیخون های بغض از درون چون موج دریا پر تلاطُم مى شوم باید از نو بگذرانم وقت خود را در سکوت از غم و دردی که دارم بی ترنّم مى شوم بعد از این آهسته می بندم زبان از گفتگو فارغ و آسوده حال از هر تکلُم می شوم دور اول تا ششم را دور خـود پیچیده ام  رهسپارِ راه عشق از دور هفتم می شوم  مثل بلدرچینِ تنها، ای عسل در دشتِ گل  خوشه چینِ بوته های زرد گندم می شوم عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 180 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 15:04

کاش می شد دفتر ناگفته ها را باز کرد تا مگر در وسعت دل شکوه را آغاز کرد کاش می شد در خیابان زیر چتر همدلی لحظه های دل تپیدن را به عشق ابراز کرد کاش می شد بارها مثل کبوترهای جلد راحت و آسوده دل تا هر کجا پرواز کرد کاش می شد با ترانه زیر باران در سکوت در شروع هر ترنم سوز دل را ساز کرد کاش می شد بارها بر موج دریا مثل قو جفت خـود را در کنار برکه ها آواز کرد کاش می شد از درِ دروازه ی قرآن گذشت دیدن از رخسار ماهِ شهره ی شیراز کرد کاش می شد در کنار باغِ گل مثل نسیم روی زیبای عسل را با نوازش ناز کرد   عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : کاش میشد,کاش میشد باز کودک میشدیم,کاش میشد سرنوشت از سرنوشت, نویسنده : asalpoemo بازدید : 231 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 15:04

کاش می شد کاشها را روی کاشی ها نوشت

تا مگر بر ذهن کاشیها حواشی ها نوشت

سالها از عشق شیرین، تیشه های کوهکن

روی سنگ صخره ها از پُرتلاشی ها نوشت

چهره اش را پنجه های خار خونی کرده بود

آنکه در ناگـفته ها از دلخراشی ها نوشت

بر درخـت نارون گنجشکِ خونین بال و پر 

بارها بی پر زدن از سنگِ ناشی ها نوشت

حک نگردد آرزویی بعدها بر سنگ قبر

کاش میشد کاشها را روی کاشی ها نوشت

قد و بالای عسل وقتی که آمد در میان

میکل آنژ از مرمر و پیکر تراشی ها نوشت

عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : کاش میشد,کاش میشد باز کودک میشدیم,کاش میشد سرنوشت از سرنوشت, نویسنده : asalpoemo بازدید : 229 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 15:04